شیطنتهای عسلم
خوبی ؟ خوشی این چند روز پیدا نبودم طبق معمول هانی جون مریض شده بودی .پنجشنبه وقتی از دانشگاه اومدم خیلی خسته بودم تو هم تا ساعت 30/7 خوابیده بودی شاد و سرحال رفتیم خونه مادر جونیا کلی با بچه بازی کردی و دوس نداشتی بیایی .موقع اومدن هم کلی گریه کردی می گفتی نیا نیا ؟ یعنی نریم رفتیم خونه ما دو تا خسته و بی حال ساعت 12 خواستیم بخوابیم ولی تو خوابت نمی برد کلی گریه کردی الکی لج گرفتی دیدم بدنت داغه و این لجبازیت بیهوده بودهاستامیفون بهت دادم و دیفن هیدارمین صبح بیدار شدی چشمات کثیف شده بودند و کلی گوشه چشمت آلوده .دیگه قطره چشم گرفتم و این چند روز اونو استفاده کردیم خدای شکر امروز دارم می نویسم تو خو...
نویسنده :
مامان نیره
12:27